المواضيع الأخيرة
كساني كه Online هستند
در مجموع 4 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 4 مهمان :: 1 روبوت الفهرسة في محركات البحثهيچ كدام
بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 49 و در تاريخ الثلاثاء فبراير 13, 2024 3:21 pm بوده است.
قلمرو حكومتي قاجاريه در ايران زمين
رهنمودهای استاد فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی| دانای اُرُدیستهای جهان :: شکوفه سرخ :: ایران در گذر تاریخ
صفحه 1 از 1
قلمرو حكومتي قاجاريه در ايران زمين
قلمرو حكومتي قاجاريه در ايران زمين
اويماق ( يا قاجار) با
شركت در اتحاديه قزلباش و دستيابي به برخي مقامات سياسي و نظامي و چند
پاره شدن در عهد شاه عباس اول ، با يورش افغانها در راستاي سلطنت خواهي
قرار گرفت .
طايفه قوانلو با شكل دادن
سپاهي منظم ( پس از مرگ كريم خان ) به سركردگي آقا محمد خان و با از ميان
برداشتن رقيبان سلطنت " قاجاريه " را بنا نهاد و تهران را به پايتختي
برگزيد . هنجارهاي حكومت ملوك الطوايفي در ايران در اين روزگار پايان گرفت
. اما ايران در پهنه سياست جهاني با نفوذ و سلطه طلبي روسيه تزاري و
بريتانياي كبير رو به رو. گرديد كه طي يك صد سال ، اوضاع جامعه را در
تمامي زمينه ها دگرگون كرد و كاستيهايي را در نهاد حكومت و قدرت به بار
آورد . كشته شدن آقا محمد خان آشفتگيهايي را در داخل ، و سلطنت فتحعلي شاه
مسلط شدن بيگانگان را از خارج ، در پي داشت . حاصل آن ، انعقاد عهد نامه
12 ذيحجه سال 1229 ه.ق. ( 25 نوامبر 1814 م. ) ايران با دولت استعمارگر
انگليس و پيشروي امپراتوري تزاري روس در قفقاز به قصد تسلط بر تمامي ايران
زمين تا آبهاي خليج فارس بود . وجود دو رقيب خطرناك در شمال و جنوب ،
سياست اروپايي ناپلئون را با سياست آسيايي او پيوند زد و ايران كم توان را
با دو عهد نامه ديگر ( فين كن اشتاين " Finkenstein " 1222 ه.ق. / 1807 م. در زمان دشمني ناپلئون با الكساندر سوم ، تيلسيت " Tilsit
" 1222 ه.ق. / 1807 م. پس از آشتي فرانسه و روسيه ) در مسيري قرار داد كه
با برپايي دو جنگ خانمانسوز و نابرابر ،دو قرارداد شوم گلستان ( در 29
شوال 1228 ه.ق. / 12 اكتبر 1813 م. ) و تركمانچاي ( پنجم شعبان 1243 ه.ق.
/ 22 فوريه 1828 م. ) به ايران تحميل شد . همچنين ، بخش عمده اي از
سرزمينهاي ايراني در ناحيه قفقاز از پيكره حكومتي ايران زمين جدا شد. با
جلوس محمد شاه نوه فتحعلي شاه به سلطنت ( به ياري روسها بر پايه معاهد
تركمانچاي و همراهي انگليسيها )، با محاصر هرات توسط محمد شاه ، دست
اندازي استعماري بريتانيا به ايران شدت يافت ( 1253 ه.ق. / 1838 م. ) . و
سفير انگليس و همراهان و ايادي آن كشور در كابل در يك هماهنگي با قواي
مسلحي از افغانها ، روياروي قواي ايران قرار گرفتند و ضمن خصومت آميز
شمردن اقدام ايران ، مانع از تصرف هرات شدند و با ارسال كشتي جنگي به خليج
فارس ، محمد شاه را وادار به ترك محاصره كردند . با مرگ محمد شاه و به
سلطنت رسيدن ناصر الدين شاه به ابتكار ميرزا تقي خان امير كبير ، ايران
همچنان با معضلات متعددي ، مانند جنگ آق دربند سرخس ( 1271 ه.ق. ) ، تصرف
آشوراده ( 1256 ه.ق. ) ،تسخير هرات ( 1273 ه.ق. / 1857 م. ) ، حملاتي چند
از جانب عثمانيان و قصد تصرف خرمشهر ( محمره سابق ) ، تصرف خارك يا جنگ
بوشهر ( 1273 ه.ق. )، معاهد پاريس و دست اندازيهاي ديگر ، مواجه بود كه در
پي آن بخش شرقي ايران هم از دست رفت . در عصر سلطنت مظفرالدين شاه ، پسر
ناصر الدين شاه ، انقلاب مشروطيت با هدف استقلال و آزادي و عدالت كه تجلي
آرمانهاي معنوي و مادي مردم بود ، تحقق يافت . اما سلطه گريهاي دول
اروپايي و ناهماهنگيهاي داخلي و فساد حكومت زير نظر قدرتهاي مجريه وابسته
، آن را از مسير خود منحرف ساخت . با پيدا شدن نفت در اين ايام ، توجه
استعمارگران ( به ويژه انگلستان ) به ايران فزوني يافت .
با روي كار آمدن محمد علي
شاه ،پسر مظفر الدين شاه ، و خلع او به علت استبداد راي و مخالفت با
آزاديخواهان و همچنين ، به سلطنت رسيدن پسر وي ( احمد شاه ) در پي
زمامداري دو نايب السلطنه و مهمتر از همه ، مطرح شدن آلمان به عنوان
نيرويي كارا در آسياي غربي ، تمامي اين تحولات تغيير عمده اي در روند
سياسي ايران پديد نياورد . همچنين ، در سالهاي پاياني سلطنت قاجار،
قدرتهاي سلطه گر خارجي در نظام موازنه مثبت يا توازن ايجابي ، دو واقعه
شوم ( تحميل معاهده 1907 م. و قرارداد1919 م. ) را قبل و بعد از انقلاب
اكتبر در روسيه ، براي ايران تدارك ديده بودند كه با بيداري مردم اين
سرزمين و پاره اي از رجال سياسي ، مذهبي و ملي ، به مرحله عمل نرسيد . ولي
، با نزديكي قدرت استعماري انگليس و بلشويكهاي روس و تثبيت سياست استعماري
جديد در آسياي غربي و مركزي ، نخستين پديده حكومتي در تاريخ ايران در نظام
وابستگي با همسازيهاي كانونهاي قدرت برون مرزي ، شكل گرفت . اين شكل گرفتن
با انقراض سلسله قاجاريه ( 1304 ه.ش. / 1925 م. ) و واگذاري سلطنت به رضا
خان مير پنج سواد كوهي ، ايران را در عرصه نويني از حكومت و ديپلماسي
قرارداد . كه اين امر ،سرانجام بسياري از نهادهاي جامعه را ( به ظاهر )
دگرگون ساخت .
مرزها و دگرگونيهاي آن
در اين دوره كم نظير تاريخي ، مرزهاي ايران در چهار سوي كشور ( به دنبال جنگها و آشوبها و تحميل قراردادها ) تغييرات بسيار يافت .
اويماق ( يا قاجار) با
شركت در اتحاديه قزلباش و دستيابي به برخي مقامات سياسي و نظامي و چند
پاره شدن در عهد شاه عباس اول ، با يورش افغانها در راستاي سلطنت خواهي
قرار گرفت .
طايفه قوانلو با شكل دادن
سپاهي منظم ( پس از مرگ كريم خان ) به سركردگي آقا محمد خان و با از ميان
برداشتن رقيبان سلطنت " قاجاريه " را بنا نهاد و تهران را به پايتختي
برگزيد . هنجارهاي حكومت ملوك الطوايفي در ايران در اين روزگار پايان گرفت
. اما ايران در پهنه سياست جهاني با نفوذ و سلطه طلبي روسيه تزاري و
بريتانياي كبير رو به رو. گرديد كه طي يك صد سال ، اوضاع جامعه را در
تمامي زمينه ها دگرگون كرد و كاستيهايي را در نهاد حكومت و قدرت به بار
آورد . كشته شدن آقا محمد خان آشفتگيهايي را در داخل ، و سلطنت فتحعلي شاه
مسلط شدن بيگانگان را از خارج ، در پي داشت . حاصل آن ، انعقاد عهد نامه
12 ذيحجه سال 1229 ه.ق. ( 25 نوامبر 1814 م. ) ايران با دولت استعمارگر
انگليس و پيشروي امپراتوري تزاري روس در قفقاز به قصد تسلط بر تمامي ايران
زمين تا آبهاي خليج فارس بود . وجود دو رقيب خطرناك در شمال و جنوب ،
سياست اروپايي ناپلئون را با سياست آسيايي او پيوند زد و ايران كم توان را
با دو عهد نامه ديگر ( فين كن اشتاين " Finkenstein " 1222 ه.ق. / 1807 م. در زمان دشمني ناپلئون با الكساندر سوم ، تيلسيت " Tilsit
" 1222 ه.ق. / 1807 م. پس از آشتي فرانسه و روسيه ) در مسيري قرار داد كه
با برپايي دو جنگ خانمانسوز و نابرابر ،دو قرارداد شوم گلستان ( در 29
شوال 1228 ه.ق. / 12 اكتبر 1813 م. ) و تركمانچاي ( پنجم شعبان 1243 ه.ق.
/ 22 فوريه 1828 م. ) به ايران تحميل شد . همچنين ، بخش عمده اي از
سرزمينهاي ايراني در ناحيه قفقاز از پيكره حكومتي ايران زمين جدا شد. با
جلوس محمد شاه نوه فتحعلي شاه به سلطنت ( به ياري روسها بر پايه معاهد
تركمانچاي و همراهي انگليسيها )، با محاصر هرات توسط محمد شاه ، دست
اندازي استعماري بريتانيا به ايران شدت يافت ( 1253 ه.ق. / 1838 م. ) . و
سفير انگليس و همراهان و ايادي آن كشور در كابل در يك هماهنگي با قواي
مسلحي از افغانها ، روياروي قواي ايران قرار گرفتند و ضمن خصومت آميز
شمردن اقدام ايران ، مانع از تصرف هرات شدند و با ارسال كشتي جنگي به خليج
فارس ، محمد شاه را وادار به ترك محاصره كردند . با مرگ محمد شاه و به
سلطنت رسيدن ناصر الدين شاه به ابتكار ميرزا تقي خان امير كبير ، ايران
همچنان با معضلات متعددي ، مانند جنگ آق دربند سرخس ( 1271 ه.ق. ) ، تصرف
آشوراده ( 1256 ه.ق. ) ،تسخير هرات ( 1273 ه.ق. / 1857 م. ) ، حملاتي چند
از جانب عثمانيان و قصد تصرف خرمشهر ( محمره سابق ) ، تصرف خارك يا جنگ
بوشهر ( 1273 ه.ق. )، معاهد پاريس و دست اندازيهاي ديگر ، مواجه بود كه در
پي آن بخش شرقي ايران هم از دست رفت . در عصر سلطنت مظفرالدين شاه ، پسر
ناصر الدين شاه ، انقلاب مشروطيت با هدف استقلال و آزادي و عدالت كه تجلي
آرمانهاي معنوي و مادي مردم بود ، تحقق يافت . اما سلطه گريهاي دول
اروپايي و ناهماهنگيهاي داخلي و فساد حكومت زير نظر قدرتهاي مجريه وابسته
، آن را از مسير خود منحرف ساخت . با پيدا شدن نفت در اين ايام ، توجه
استعمارگران ( به ويژه انگلستان ) به ايران فزوني يافت .
با روي كار آمدن محمد علي
شاه ،پسر مظفر الدين شاه ، و خلع او به علت استبداد راي و مخالفت با
آزاديخواهان و همچنين ، به سلطنت رسيدن پسر وي ( احمد شاه ) در پي
زمامداري دو نايب السلطنه و مهمتر از همه ، مطرح شدن آلمان به عنوان
نيرويي كارا در آسياي غربي ، تمامي اين تحولات تغيير عمده اي در روند
سياسي ايران پديد نياورد . همچنين ، در سالهاي پاياني سلطنت قاجار،
قدرتهاي سلطه گر خارجي در نظام موازنه مثبت يا توازن ايجابي ، دو واقعه
شوم ( تحميل معاهده 1907 م. و قرارداد1919 م. ) را قبل و بعد از انقلاب
اكتبر در روسيه ، براي ايران تدارك ديده بودند كه با بيداري مردم اين
سرزمين و پاره اي از رجال سياسي ، مذهبي و ملي ، به مرحله عمل نرسيد . ولي
، با نزديكي قدرت استعماري انگليس و بلشويكهاي روس و تثبيت سياست استعماري
جديد در آسياي غربي و مركزي ، نخستين پديده حكومتي در تاريخ ايران در نظام
وابستگي با همسازيهاي كانونهاي قدرت برون مرزي ، شكل گرفت . اين شكل گرفتن
با انقراض سلسله قاجاريه ( 1304 ه.ش. / 1925 م. ) و واگذاري سلطنت به رضا
خان مير پنج سواد كوهي ، ايران را در عرصه نويني از حكومت و ديپلماسي
قرارداد . كه اين امر ،سرانجام بسياري از نهادهاي جامعه را ( به ظاهر )
دگرگون ساخت .
مرزها و دگرگونيهاي آن
در اين دوره كم نظير تاريخي ، مرزهاي ايران در چهار سوي كشور ( به دنبال جنگها و آشوبها و تحميل قراردادها ) تغييرات بسيار يافت .
سروناز-
شمع های روشن : 84
جایگاه : 166757
شهرت : 180
زاد روز : 1992-09-24
تاریخ عضویت : 2009-04-04
سن : 31
رد: قلمرو حكومتي قاجاريه در ايران زمين
1 . در شمال
نخست در غرب درياي
مازندران ( قفقاز ) كه كمابيش در زمان بنيانگذار سلسله قاجار در همان
موقعيت عصر صفوي و نادري باقي بود ، پس از فراهم آمدن قدرت نظامي براي
كشور روسيه و وابسته شدن بسياري از شاهزادگان و اميران و خوانين و ملاكهاي
مسلمان و مسيحي منطقه ( گرجب و ارمني ) به تزارها و از ميان برداشتن آقا
محمد خان ، جنگهاي سهمگيني كه با سياست تجاوزگرانه بريتانيا بي ارتياط
نبود ، پديد آمد . سرانجام ، مرزهاي براي ايران در منطقه ياد شده باقي
ماند كه همواره بي اعتبار و از لحاظ تاريخي و فرهنگي ، غير قابل پذيرش
بوده است . جنگهاي روس با ايران در هفتمين سال سلطنت فتحعلي شاه ( 1228 –
1218 ه.ق. / 1813 – 1804 م. ) آغاز شد و برپايه معاهده اي در يازده فصل و
يك مقدمه كه در گلستان ( روستايي در قراباغ ) با حضور سفير انگلستان
انعقاد يافت ، بخشهاي گرجستان ( مركز تفليس ) ، داغستان ( مركز دربند ) ،
شروان ( مركز باكو ) و ولايتهاي ديگر ( شماخي ، شكي ، گنجه ، منطقه قراباغ
و جاهايي از مغان و طالش ) از ايران جدا افتادند . در جنگهاي دوم كه به
دنبال اعتراض مردم و روحانيان استقلال خواه به وقوع پيوست ( 1243 – 1241
ه.ق. / 1828 – 1826 م. ) با شكست دوباره ايران و تحميل معاهده ديگري در
شانزده فصل و يك قرارداد الحاقي در سه فصل در تركمانچاي ، فزون بر مناطق
پيشگفته ،ولايتهاي ايروان و نخجوان نيز از قلمرو قاجاريه جدا افتاد .
همچنين ، ده كرور ( پنج ميليون تومان ) خسارت جنگي و امتيازات سياسي و
اقتصادي ديگر كه ريشه در شيوه هاي نابخردانه حكومتي و فساد اخلاق پاره اي
از قاجاريان داشت، بر ايران تحميل شد . از آن ميان، روايي نوعي ،
كاپيتولاسيون ( حق قضاوت كنسولي ) و باز گذاشتن دست دخالت تزارها در امور
داخلي ايران به بهانه دفاع از سلطنت اخلاف عباس ميرزا بود كه تا پايان عمر
سلسله حاكم بر ايران و پيروزي انقلاب بلشويكي در روسيه باقي ماند . اما ،
از لحاظ مرزي بر پايه فصل چهارم عهد نامه ، يعني از نقطه تلاقي كشورهاي
ايران و عثماني با قفقاز ( نزديك قله آغري كوچك ) آغاز مي شد و پس از عبور
از سرچشمه رود قراسوي سفلي ، تا محل التقاي آن با رود ارس ادامه مي يافت و
رود ياد شده به گونه مرز ، تا قلعه عباس آباد پيش مي رفت . همچنين از
سرچشمه رود آدينه بازار تا قله تپه هاي جگير ، تيره هاي كوه به صورت مرز
تعيين گرديده و تا سرچشمه شمال رودخانه آستارا ادامه داشته و از آنجا تا
مصب آن در درياچه خزر ،حدود دولتين به شمار رفته است . روسها فقط به
برپايي جنگ عليه ايران و تحميل دو قرارداد شوم و ظالمانه اكتفا نكردند ،
بلكه به دفعات در تحديد مرزهاي جديد زياده طلبي نيز نشان دادند و چندين
مرتبه نيز ، در اين امر اختلافاتي را موجب شدند كه از ميان ، مي توان به
اين موارد اشاره كرد :
پروتكل سال 1245 ه.ق. ( 1829 م. ) در ارتباط با
مرزبنديهاي جديد و تغيير اساسي ، كوشش در تحميل پروتكل سال 1314 ه.ق. (
1896 م. ) ، تغيير مجدد در رساندن مرز به محل التقاي قراسو و ارس به نفع
كشور تركيه و بالاخره ، بي نتيجه گذاردن كوششهاي كميسيون مغان در سال 1304
ه.ش.( 1925 م. ) بر روي هم ، مرزهاي دقيق و مشخص تا پايان عصر قاجاريه
مشهود نگرديد .
محمد امين خان در منطقه خوارزم قدرت بسياري
داشت . با اينكه حسام السلطنه ( والي خراسان ) در سال 1269 ه.ق. عباسقلي
خان دره گزي را به سمت " بيگلربيگي " مرو تعيين كرده بود ، اما ، محمد
امين خان نيز همچون برخي از خوانين گذشته ، به خراسان حمله كرد و در سرخس
به دست فريدون ميرزا فرمانفرما كشته شد . در سال 1271 ه.ق. كه سر او به
تهران گسيل شد ، خان سوار خان هزاره اي از طرف والي خراسان به حكومت مرو
انتخاب گرديد . لكن ، تركمنها بار ديگر مجهزتر به ميدان آمدند و با
برخورداري از اختلافات ميان حشمت الدوله ( والي خراسان ) و قوام الدوله ،
قشون ايران را شكست دادند و گروه كثيري را به اسارت خود در آوردند . در
اين مورد، كوششهاي سياسي ايران ( ميرزا حسين خان سپهسالار ) به جايي نرسيد
و روسها كه تسخير آسياي مركزي را هدف قرار داده بودند ، در سال 1290 ه.ق.
( 1873 م. ) خيوه را توسط كافمان ( Kaufman ) تسخير كردند . همچنين با سركوبي تركمنهاي يموت در سال 1295 ه.ق. ( 1878 م. ) توسط سرتيب لازارف ( Lazarov ) و جنگ ديگر با همان قوم در سال 1297 ه.ق. ( 1880 م. ) توسط ژنرال اسكوبلف ( Skobelev
) و سرانجام ، با قتل عام اقوام تركمن ( با گسيل قشون روس توسط راه آهن به
گوگ تپه ) در سرتاسر شمال شرقي ايران هم همان وضع مشابه با قفقاز پيش آمد
، يعني قرارداد ديگري به سان تركمانچاي ، در 29 محرم سال 1299 ه.ق. ( 9
دسامبر 1881 م. ) بر دولت ناتوان ايران تحميل گرديد . اين قرارداد را
ميرزا سعيد خان موتمن الملك ( وزير امور خارجه ايران ) و ايوان زينوويف ( Ivan Zinoviev
) وزير مختار و ايلچي مخصوص روسيه امضاء كردند كه بر پايه فصل اول آن ،
مرزهاي تحميلي از خليج حسينقلي خان با تعيين رود اترك تا چات و در آنجا
،كوههاي سنگوداغ و سگوم داغ و رود چندر ،و پس از گذر از چند دره و كوه
محلي ،رود سمبار تا مسجد داريانه ، و با گذر از چند تنگه و دره و
روستاهاي خيرآباد و گوگ قيتال و دربند و نزديكيهاي فيروزه ادامه يافته و
با گذر از قريه كلته چنار و محل اتصال زيركوه و قزل داغ و دره رود
باباگاورس و لطف آباد ، اندك اندك به سمت جنوب شرقي ميل كرده و به جايي
رسيده كه امروز نام سرخس ايران را دارد . بر پايه فصل دوم ، مقرر گرديد كه
طفين معاهدتين كميسرهايي را براي ترسيم و " نصب علامات " مامور نمايند .
به همين منظور ، در ششم جمادي الاول سال 1304 ه.ش. ( فوريه 1886 م. )
سليمان خان صاحب اختيار از طرف دولت ايران و غرالين شباب پلكونيك نقولا
قورمين تاراوايف ( Taravayev
) از طرف روسيه در بخشي از مرزها و به دنبال پروتلكي ديگر ، ميرزا علي
اشرف خان سرتيب ( مهندس سر كميسر ايران ) و يك تن از كاردانان روسيه ( به
عنوان سر كميسر آن دولت ) در بخش ديگر آن ، خطوط لازم را ترسيم كنند و حتي
، نقشه اي به مقياس 84000/1 فراهم آوردند . لكن ، دولت تزاري در مورد
فيروزه و حصار ادعاي بيشتري نشان داد . سرانجام قرارداد جديدي به امضاي
ميرزا علي اصغرخان امين السلطان ( صدر اعظم ايران ) وپوتزف ( Potzev
) ( وزير مختار روسيه ) در 23 ذيقعده سال 1310 ه.ق. ( 27 مه 1893 م. ) ،
منعقد شد كه بر اساس فصول سه گانه اول قرارداد ، " اعليحضرت شاهنشاه ايران
( ناصرالدين شاه ) ، از طرف خود و از طرف وارث خود منطقه فيروزه را كلا"
به اعليحضرت امپراتور كل ممالك روسيه واگذار كرده " . و در منطقه حصار نيز
، دگرگونيهايي را به سود روسيه پديد آوردند . در عوض براي رفع پاره اي
معضلات در قرارداد تركمانچاي ، قطعه زميني كه در ساحل راست رودخانه ارس و
محاذي قلعه قديم عباس آباد واقع است ، به ايران باز گردانده شد .
بدين ترتيب ، موقعيت سوق الجيشي روسيه و اقتصاد
مرزي ( آبياري ) آن استحكام بيشتري يافت و برپايه همين قرارداد ( فصل
چهارم ) مقرر شد كه با دادن ماموريت به كميسرهاي دو طرف ، مرزهاي جديد از
خليج حسينقلي خان تا بستر تجن در ذولفقار ( اول متصرفات افغانستان )
علامتگذاري شود و همچنين ( فصل ششم ) سكنه فيروزه و حصار را كه معاوضه
كردند به خاك يكديگر مهاجرت دهند . در ضمن تعهد كردند كه در نقاط معاوضه
شده قلاع و استحكامات بنا نكنند و در فيروزه و حصار ، تركمن ننشانند .
در پي اين قرارداد تحميلي و پروتكلهايي چند (
پروتكل تنظيم شده در 27 رجب سال 1311 ه.ق. ( 23 ژانويه 1894 م.) ، در قريه
حصار ،پروتكل تنظيم شده در 21 جمادي الاول 1312 ه.ق. ( 8 نوامبر 1894 م.)
در عشق آباد نمايندگان روسيه با اعمال همان روشهاي به كار رفته در قفقاز ،
مانع تحديد مرزها شدند . پس از شكل گيري نظام بلشويكي ، با اينكه عهدنامه
دولتي ايران و اتحاد جمهوريهاي شوروي در 7 اسفند ماه سال 1299 ه.ش. ( 26
فوريه 1921 م. ) در شهر مسكو به امضاي عليقلي خان مشاور الممالك از طرف
ايران و چيچرين و ميخائيلوويچ كاراخان ( Mikhailovich Qarakhan
) ( به نمايندگي دولت شوروي ) به امضاء رسيد و بر پايه فصل سوم آن ، به
سياست غاصبانه دولت تزاري سابق روسيه اذعان و مقرر گرديد كه قريه فيروزه و
اراضي مجاور آن به ايران مسترد گردد . همچنين با رضايت به اينكه سرخس كهنه
در تصرف شوروي بماند ، اما آن دولت از انتفاع از جزاير آشوراده و جزاير
ديگري كه در سواحل ولايت استرآباد واقع است صرف نظر نمايد ، باز حكومت
جديد روسيه شوروي هم راه اسلاف خود را در پيش گرفت ، به گونه اي كه در
روزگار پاياني عصر قاجاريه ( 1301 ه.ش. / 1922 م. ) هيئتي در مدت يازده
ماه گفتگو ،حتي نتوانستند به خواستهاي تعيين شده قراردادهاي تحميلي روسيه
بر ايران ، جامه عمل بپوشانند . به همين دليل ،بخشهايي از مرزهاي شمالي
ايران ( غرب و شرق درياي مازندران ) همچنان نامشخص باقي ماند .
نخست در غرب درياي
مازندران ( قفقاز ) كه كمابيش در زمان بنيانگذار سلسله قاجار در همان
موقعيت عصر صفوي و نادري باقي بود ، پس از فراهم آمدن قدرت نظامي براي
كشور روسيه و وابسته شدن بسياري از شاهزادگان و اميران و خوانين و ملاكهاي
مسلمان و مسيحي منطقه ( گرجب و ارمني ) به تزارها و از ميان برداشتن آقا
محمد خان ، جنگهاي سهمگيني كه با سياست تجاوزگرانه بريتانيا بي ارتياط
نبود ، پديد آمد . سرانجام ، مرزهاي براي ايران در منطقه ياد شده باقي
ماند كه همواره بي اعتبار و از لحاظ تاريخي و فرهنگي ، غير قابل پذيرش
بوده است . جنگهاي روس با ايران در هفتمين سال سلطنت فتحعلي شاه ( 1228 –
1218 ه.ق. / 1813 – 1804 م. ) آغاز شد و برپايه معاهده اي در يازده فصل و
يك مقدمه كه در گلستان ( روستايي در قراباغ ) با حضور سفير انگلستان
انعقاد يافت ، بخشهاي گرجستان ( مركز تفليس ) ، داغستان ( مركز دربند ) ،
شروان ( مركز باكو ) و ولايتهاي ديگر ( شماخي ، شكي ، گنجه ، منطقه قراباغ
و جاهايي از مغان و طالش ) از ايران جدا افتادند . در جنگهاي دوم كه به
دنبال اعتراض مردم و روحانيان استقلال خواه به وقوع پيوست ( 1243 – 1241
ه.ق. / 1828 – 1826 م. ) با شكست دوباره ايران و تحميل معاهده ديگري در
شانزده فصل و يك قرارداد الحاقي در سه فصل در تركمانچاي ، فزون بر مناطق
پيشگفته ،ولايتهاي ايروان و نخجوان نيز از قلمرو قاجاريه جدا افتاد .
همچنين ، ده كرور ( پنج ميليون تومان ) خسارت جنگي و امتيازات سياسي و
اقتصادي ديگر كه ريشه در شيوه هاي نابخردانه حكومتي و فساد اخلاق پاره اي
از قاجاريان داشت، بر ايران تحميل شد . از آن ميان، روايي نوعي ،
كاپيتولاسيون ( حق قضاوت كنسولي ) و باز گذاشتن دست دخالت تزارها در امور
داخلي ايران به بهانه دفاع از سلطنت اخلاف عباس ميرزا بود كه تا پايان عمر
سلسله حاكم بر ايران و پيروزي انقلاب بلشويكي در روسيه باقي ماند . اما ،
از لحاظ مرزي بر پايه فصل چهارم عهد نامه ، يعني از نقطه تلاقي كشورهاي
ايران و عثماني با قفقاز ( نزديك قله آغري كوچك ) آغاز مي شد و پس از عبور
از سرچشمه رود قراسوي سفلي ، تا محل التقاي آن با رود ارس ادامه مي يافت و
رود ياد شده به گونه مرز ، تا قلعه عباس آباد پيش مي رفت . همچنين از
سرچشمه رود آدينه بازار تا قله تپه هاي جگير ، تيره هاي كوه به صورت مرز
تعيين گرديده و تا سرچشمه شمال رودخانه آستارا ادامه داشته و از آنجا تا
مصب آن در درياچه خزر ،حدود دولتين به شمار رفته است . روسها فقط به
برپايي جنگ عليه ايران و تحميل دو قرارداد شوم و ظالمانه اكتفا نكردند ،
بلكه به دفعات در تحديد مرزهاي جديد زياده طلبي نيز نشان دادند و چندين
مرتبه نيز ، در اين امر اختلافاتي را موجب شدند كه از ميان ، مي توان به
اين موارد اشاره كرد :
پروتكل سال 1245 ه.ق. ( 1829 م. ) در ارتباط با
مرزبنديهاي جديد و تغيير اساسي ، كوشش در تحميل پروتكل سال 1314 ه.ق. (
1896 م. ) ، تغيير مجدد در رساندن مرز به محل التقاي قراسو و ارس به نفع
كشور تركيه و بالاخره ، بي نتيجه گذاردن كوششهاي كميسيون مغان در سال 1304
ه.ش.( 1925 م. ) بر روي هم ، مرزهاي دقيق و مشخص تا پايان عصر قاجاريه
مشهود نگرديد .
محمد امين خان در منطقه خوارزم قدرت بسياري
داشت . با اينكه حسام السلطنه ( والي خراسان ) در سال 1269 ه.ق. عباسقلي
خان دره گزي را به سمت " بيگلربيگي " مرو تعيين كرده بود ، اما ، محمد
امين خان نيز همچون برخي از خوانين گذشته ، به خراسان حمله كرد و در سرخس
به دست فريدون ميرزا فرمانفرما كشته شد . در سال 1271 ه.ق. كه سر او به
تهران گسيل شد ، خان سوار خان هزاره اي از طرف والي خراسان به حكومت مرو
انتخاب گرديد . لكن ، تركمنها بار ديگر مجهزتر به ميدان آمدند و با
برخورداري از اختلافات ميان حشمت الدوله ( والي خراسان ) و قوام الدوله ،
قشون ايران را شكست دادند و گروه كثيري را به اسارت خود در آوردند . در
اين مورد، كوششهاي سياسي ايران ( ميرزا حسين خان سپهسالار ) به جايي نرسيد
و روسها كه تسخير آسياي مركزي را هدف قرار داده بودند ، در سال 1290 ه.ق.
( 1873 م. ) خيوه را توسط كافمان ( Kaufman ) تسخير كردند . همچنين با سركوبي تركمنهاي يموت در سال 1295 ه.ق. ( 1878 م. ) توسط سرتيب لازارف ( Lazarov ) و جنگ ديگر با همان قوم در سال 1297 ه.ق. ( 1880 م. ) توسط ژنرال اسكوبلف ( Skobelev
) و سرانجام ، با قتل عام اقوام تركمن ( با گسيل قشون روس توسط راه آهن به
گوگ تپه ) در سرتاسر شمال شرقي ايران هم همان وضع مشابه با قفقاز پيش آمد
، يعني قرارداد ديگري به سان تركمانچاي ، در 29 محرم سال 1299 ه.ق. ( 9
دسامبر 1881 م. ) بر دولت ناتوان ايران تحميل گرديد . اين قرارداد را
ميرزا سعيد خان موتمن الملك ( وزير امور خارجه ايران ) و ايوان زينوويف ( Ivan Zinoviev
) وزير مختار و ايلچي مخصوص روسيه امضاء كردند كه بر پايه فصل اول آن ،
مرزهاي تحميلي از خليج حسينقلي خان با تعيين رود اترك تا چات و در آنجا
،كوههاي سنگوداغ و سگوم داغ و رود چندر ،و پس از گذر از چند دره و كوه
محلي ،رود سمبار تا مسجد داريانه ، و با گذر از چند تنگه و دره و
روستاهاي خيرآباد و گوگ قيتال و دربند و نزديكيهاي فيروزه ادامه يافته و
با گذر از قريه كلته چنار و محل اتصال زيركوه و قزل داغ و دره رود
باباگاورس و لطف آباد ، اندك اندك به سمت جنوب شرقي ميل كرده و به جايي
رسيده كه امروز نام سرخس ايران را دارد . بر پايه فصل دوم ، مقرر گرديد كه
طفين معاهدتين كميسرهايي را براي ترسيم و " نصب علامات " مامور نمايند .
به همين منظور ، در ششم جمادي الاول سال 1304 ه.ش. ( فوريه 1886 م. )
سليمان خان صاحب اختيار از طرف دولت ايران و غرالين شباب پلكونيك نقولا
قورمين تاراوايف ( Taravayev
) از طرف روسيه در بخشي از مرزها و به دنبال پروتلكي ديگر ، ميرزا علي
اشرف خان سرتيب ( مهندس سر كميسر ايران ) و يك تن از كاردانان روسيه ( به
عنوان سر كميسر آن دولت ) در بخش ديگر آن ، خطوط لازم را ترسيم كنند و حتي
، نقشه اي به مقياس 84000/1 فراهم آوردند . لكن ، دولت تزاري در مورد
فيروزه و حصار ادعاي بيشتري نشان داد . سرانجام قرارداد جديدي به امضاي
ميرزا علي اصغرخان امين السلطان ( صدر اعظم ايران ) وپوتزف ( Potzev
) ( وزير مختار روسيه ) در 23 ذيقعده سال 1310 ه.ق. ( 27 مه 1893 م. ) ،
منعقد شد كه بر اساس فصول سه گانه اول قرارداد ، " اعليحضرت شاهنشاه ايران
( ناصرالدين شاه ) ، از طرف خود و از طرف وارث خود منطقه فيروزه را كلا"
به اعليحضرت امپراتور كل ممالك روسيه واگذار كرده " . و در منطقه حصار نيز
، دگرگونيهايي را به سود روسيه پديد آوردند . در عوض براي رفع پاره اي
معضلات در قرارداد تركمانچاي ، قطعه زميني كه در ساحل راست رودخانه ارس و
محاذي قلعه قديم عباس آباد واقع است ، به ايران باز گردانده شد .
بدين ترتيب ، موقعيت سوق الجيشي روسيه و اقتصاد
مرزي ( آبياري ) آن استحكام بيشتري يافت و برپايه همين قرارداد ( فصل
چهارم ) مقرر شد كه با دادن ماموريت به كميسرهاي دو طرف ، مرزهاي جديد از
خليج حسينقلي خان تا بستر تجن در ذولفقار ( اول متصرفات افغانستان )
علامتگذاري شود و همچنين ( فصل ششم ) سكنه فيروزه و حصار را كه معاوضه
كردند به خاك يكديگر مهاجرت دهند . در ضمن تعهد كردند كه در نقاط معاوضه
شده قلاع و استحكامات بنا نكنند و در فيروزه و حصار ، تركمن ننشانند .
در پي اين قرارداد تحميلي و پروتكلهايي چند (
پروتكل تنظيم شده در 27 رجب سال 1311 ه.ق. ( 23 ژانويه 1894 م.) ، در قريه
حصار ،پروتكل تنظيم شده در 21 جمادي الاول 1312 ه.ق. ( 8 نوامبر 1894 م.)
در عشق آباد نمايندگان روسيه با اعمال همان روشهاي به كار رفته در قفقاز ،
مانع تحديد مرزها شدند . پس از شكل گيري نظام بلشويكي ، با اينكه عهدنامه
دولتي ايران و اتحاد جمهوريهاي شوروي در 7 اسفند ماه سال 1299 ه.ش. ( 26
فوريه 1921 م. ) در شهر مسكو به امضاي عليقلي خان مشاور الممالك از طرف
ايران و چيچرين و ميخائيلوويچ كاراخان ( Mikhailovich Qarakhan
) ( به نمايندگي دولت شوروي ) به امضاء رسيد و بر پايه فصل سوم آن ، به
سياست غاصبانه دولت تزاري سابق روسيه اذعان و مقرر گرديد كه قريه فيروزه و
اراضي مجاور آن به ايران مسترد گردد . همچنين با رضايت به اينكه سرخس كهنه
در تصرف شوروي بماند ، اما آن دولت از انتفاع از جزاير آشوراده و جزاير
ديگري كه در سواحل ولايت استرآباد واقع است صرف نظر نمايد ، باز حكومت
جديد روسيه شوروي هم راه اسلاف خود را در پيش گرفت ، به گونه اي كه در
روزگار پاياني عصر قاجاريه ( 1301 ه.ش. / 1922 م. ) هيئتي در مدت يازده
ماه گفتگو ،حتي نتوانستند به خواستهاي تعيين شده قراردادهاي تحميلي روسيه
بر ايران ، جامه عمل بپوشانند . به همين دليل ،بخشهايي از مرزهاي شمالي
ايران ( غرب و شرق درياي مازندران ) همچنان نامشخص باقي ماند .
سروناز-
شمع های روشن : 84
جایگاه : 166757
شهرت : 180
زاد روز : 1992-09-24
تاریخ عضویت : 2009-04-04
سن : 31
رد: قلمرو حكومتي قاجاريه در ايران زمين
2. در شرق
نخست در منطقه خراسان (
هرات ) . پس از نادرشاه ، در اين منطقه نيز آشوبهايي پديد آمد . احمدخان
دراني ( يكي از سرداران او ) و پس از وي ، زمان شاه ( امير كابل ) از
برجسته ترين صاحبان قدرت در منطقه گرديدند . گردش روزگار نيز به گونه اي
بود كه رقابتهاي بريتانيا و فرانسه ، در ارتباط با تسخير هند و از سوي
ديگر ، هماهنگي بريتانيا و روسيه در تسلط بر آسياي مركزي ، وضع منطقه را
آشفته تر مي ساخت . اختلافات قومي ،گويشي ،محلي ، مذهبي
وگرايشهاي حكومت طلبانه سران و شاهزادگان ، در مجموعه دولت استعماري
انگلستان را بر آن مي داشت كه در بر هم زدن شرايط آرامش و دوستي وصلح در
منطقه ، مستقيم و غير مستقيم ، دخالت داشته باشد ، تا آنجا كه كامران
ميرزا ( پسر محمود شاه دراني ) عليه محمد شاه قاجار به منازعه پرداخت و
همزمان با محاصره شهر تاريخي هرات ،يعني كليد هندوستان يا دروازه هند
توسط قشون مركزي ايران و به دستور لرد او كلاند ( Lord Aukland
) ( فرمانرواي هند ) با سياستي از پيش تعيين شده ، جزيره خارك توسط قشون
مجهز انگليس تصرف گرديد . همچنين بنادر خليج فارس مورد تهديد جدي قرار
گرفت ، به طوري كه محمد شاه مجبور شد از محاصره هرات منصرف شود . كشمكشهاي
اميران و سران افغاني ( كامران ميرزا و شجاع الملك ، پسر امير تيمور دراني
،و چند تن ديگر ) همچنان برقرار ماند . سرانجام ، يكي از آنان به نام يار
محمد خان با كشتن كامران ميرزا در سال 1257 ه.ق. ( 1841 م. ) و گرفتن لقب
" ظهير الدوله " از سوي محمد شاه و ايجاد هماهنگي با كهندل خان ( امير
قندهار ) و برادرش كه دوست محمد خان ( امير كابل و از خاندان باركزايي )
بود ، با ابراز وفاداري به حكومت مركزي ايران ، نوعب آرامش در منطقه به
وجود آورد . البته، با مخالفت بريتانيا و برپايي جنگ از سال 1255 تا 1258
ه.ق. ( 1839 – 1842 م. ) و گسيل 20000 سپاهي هندي ، افغاني و انگليسي به
سر كردگي ماگناتن ( William Magnaughten Sir ) در
ياري رساندن به شاه شجاع ، اين آرامش در هم شكسته شد . به رغم اينكه امير
دست نشانده توسط اكبر خان ( برادر دوست محمد خان ) در شوال 1257 ه.ق.
(نوامبر 1841 م. ) به قتل رسيد،محمد شاه نيز توانست كمكهاي لازم را به
جبهه اصلي برساند . در نتيجه ، دوست محمد خان از دولت مركزي ايران و حتي
حمايت خان خوارزم محروم گرديد . پس از پايان جنگ ، تا سال 1280 ه.ق ( 1863
م. ) انگليسيها با وي عليه ايران به مماشات پرداختند و براي
جدا كردن هرات از خراسان و دخالت در امور ايران ، از او در برابر حاكمان
آن منطقه ، مانند يار محمدخان ( ظهير الدوله اول ) ،محمد خان ( ظهير
الدوله دوم ) ،محمد خان دراني ( دشمن ظهير الدوله دوم ) ، با
سياستگريهاي سرجان لارنس ( lawrence Sir John
) در كابل سودها بردند . زماني كه دوست محمد خان خود را وابسته به دولت
ايران معرفي كرد و از حسام السلطنه فرمانفرماي خراسان مدد گرفت ، قشون
ايران هرات را فتح كرد و به نام ناصر الدين شاه خطبه خوانده شد .
استعمارگران بريتانيايي باز با اعزام نيروي دريايي و برپايي جنگ در
تنگستان بوشهر ، اولتيماتوم شديد اللحني به دولت ايران ارسال كردند . آنان
آشكارا اعلام نمودند كه ايران نه تنها بايد سپاهيان خود را از هرات بيرون
آورد ،بلكه خسارات وارده را هم جبران كند و غرامت نيز بپردازد . همچنين ،
متعهد شود كه از تمامي دعاوي خود نسبت به هرات و ساير نقاط افغانستان
،صرف نظر نمايد.
ميرزا آقا خان نوري ( يكي از دست نشاندگان
انگليس كه پس از قتل ميرزا تقي خان اميركبير در مقام صدارت قرار گرفته بود
) با اعزام فرخ خان غفاري ( سياستگري از سلك خود ) در مقام وزير مختاري به
پاريس براي انعقاد قرارداد جدايي هرات از ايران ، به وساطت ناپلئون سوم (
امپراتور فرانسه ) و امضاي او و سفير كبير انگليس در پاريس ( لردكوولي ) ضربه محكمي بر پيكر حكومت مركزي ايران وارد آورد .
معاهده "پاريس " در يك مقدمه و پانزده فصل
تنظيم شده كه فصلهاي پنجم و ششم آن در ارتباط با مرزهاي ايران ،بيش از
ديگر فصول زيانمندي نشان داده است . در فصل
پنجم تعهد شده است كه عساكر و ماموران ايران از شهر هرات و تمام مناطق
افغانستان ، در ظرف سه ماه خارج شوند ، بر پايه فصل ششم ، ايران از هر نوع
سلطنت به شهر و خاك هرات و ممالك افغانستان صرف نظر نمايد و اگر اختلافي
ميان ايران و آن كشور پيش آيد ، بدون به كاربردن قواي جبريه به " اهتمامات
دوستانه دولت انگليس " رجوع نمايند .
بدين سان ، دولت استعماري بريتانيا با ايجاد
حريم امنيتي ، براي حفظ هندوستان به هدف خود رسيد و موجد پديد آمدن
مرزهايي شد كه از لحاظ جغرافيايي ، اجتماعي و انساني بيانگر ناهماهنگيهاي
كامل مي باشد .
دوم ،در منطقه سيستان و بلوچستان . به دنبال
قرارداد تحميلي ياد شده ، انگليسيها توجه خود را به بخشهاي سيستان و
بلوچستان معطوف كردند . اين منطقه نيز بعد از قتل نادر در دوره زنديه و
اوايل قاجاريه ( به علت عنايت حكومتهاي مركزي به ديگر نقاط كشور ) در
آشفتگي قرار داشت .
خوانين منطقه ، همچون محمد علي خان سيستاني
نهرويي و دوست محمد خان بلوچ ، گاه مخل آسايش مردم مي شدند ، اما اگر دولت
مركزي هشيار مي بود ،( چون عصر امير كبير با نصب شاهزاده تهماسب ميرزا
مويد الدوله به حكومت كرمان ، با كمك عبداله خان صارم الدوله ) ، امنيت
نسبي برقرار مي شد . در غير اين صورت ، انگليسيها مترصد فرصت بودند تا از
آشوبها و فتنه هاي محلي بهره برداري نمايند . از آن ميان ، با قيام نصير
خان بلوچ عليه انگليستان و سرانجام ، انعقاد قرارداد وي با دولت بريتانيا
در سال 1271 ه.ق. ( 1854 م. ) خود و خاندانش ، تحت الحمايه استعمار در
آمدند .
پس از وي برادرش ( ميرخدادادخان ) با قرار دو برابر كردن " مقرري " خود ، وضعي پيش آورد كه نفوذ انگلستان گسترده تر گردد .
تحديد مرزهاي شرقي ايران
از شمال تا جنوب در اين دوره با نابسامانيهاي
فراواني ، از " دهانه ذوالفقار " ( جايي كه ايران و افغانستان و شوروي
سابق تلاقي دارند ) آغاز مي گردد. تا جنوبي ترين نقطه مرزي مشترك با
افغانستان ، " كوه ملك سياه " است كه ايران و افغانستان و پاكستان امروز (
بلوچستان انگليس ) در آن برخورد مي نمايند . اين فاصله كه حدود 855031
كيلومتر است ، به سه مسافت و سه حكميت تقسيم شد كه دو قسمت آن ، متعلق به
دوره قاجاريه است . تعيين حد و مرز ،با حكميت ماكلين ( Maclean
) ( كنسول انگليس در مشهد ) و با شركت ميرزا محبعلي خان ناظم الملك (
كارگزار خراسان ) و پسرش ( ميرزا جهانگير خان ) ، ميرزا محمد علي خان
سرتيپ مهندس و پسرش ( ميرزا عبدالرحيم خان كاشف الملك ) و حاج مهديقلي
ميرزا سهام الملك از طرف ايران و ژنرال غوث الدين خان همراه چند تن از
قضات و خوانين هرات از جانب افغانستان ،از " از دهانه ذوالفقار " تا
منتهي اليه جنوبي كوه يال خر ، در سال 1308 ه.ق. ( 1891 م. ) انجام شد .
تحديد حدود با حكميت كلنل ماكماهون ( Col. Sir Henry Mac Mahon
) انگليسي ، كه مربوط به سال 1323 ه.ق. ( 1905 م. ) و در ارتباط با بخش
دوم و مربوط به سيستان تاريخي است ،از آخرين نقطه تعيين شده توسط كلنل
ماكلين شروع مي شود و در مسافتي به درازاي 282 كيلومتر خاتمه مي يابد .
سرفردريك گلد اسميت ( Sir Fradric Godlsmith ) ( نماينده انگليس و مدير تلگرافات در ايران ) با كمك ماژورلووت ( Lovett
) مقدمات تصميم را فراهم آوردند . بخشي در حدود 950 ميل مربع با جمعيتي در
حدود 45 هزار نفر در ايران تعلق يافت و بخشي ديگر كه در ساحل راست رود
هيرمند بود ، به كشور جديد التاسيس افغانستان داده شد . پس از پايان سلطنت
قاجاريه در متن پروتكلها و تعيين قسمتهايي از مرز نيز دگرگونيهايي پديد
آمد . بقيه بخش مرزهاي شرقي ايران در دوره قاجاريه ،از "كوه ملك سياه "
( يعني نقط تلاقي سه كشور افغانستان و ايران وبلوچستان انگليس ) تا خليج
گواتر در درياي عمان كه شرقي ترين نقطه مرزي ايران در جنوب كشور به شمار
مي رود ، تحديد نگرديد و با اعمال قدرت سياسي انگليس ، در دهه هاي بعد نيز
( حتي پس از تشكيل دولت پاكستان) مرزهاي منطقه به طور دقيق نامشخص باقي
ماند .
نخست در منطقه خراسان (
هرات ) . پس از نادرشاه ، در اين منطقه نيز آشوبهايي پديد آمد . احمدخان
دراني ( يكي از سرداران او ) و پس از وي ، زمان شاه ( امير كابل ) از
برجسته ترين صاحبان قدرت در منطقه گرديدند . گردش روزگار نيز به گونه اي
بود كه رقابتهاي بريتانيا و فرانسه ، در ارتباط با تسخير هند و از سوي
ديگر ، هماهنگي بريتانيا و روسيه در تسلط بر آسياي مركزي ، وضع منطقه را
آشفته تر مي ساخت . اختلافات قومي ،گويشي ،محلي ، مذهبي
وگرايشهاي حكومت طلبانه سران و شاهزادگان ، در مجموعه دولت استعماري
انگلستان را بر آن مي داشت كه در بر هم زدن شرايط آرامش و دوستي وصلح در
منطقه ، مستقيم و غير مستقيم ، دخالت داشته باشد ، تا آنجا كه كامران
ميرزا ( پسر محمود شاه دراني ) عليه محمد شاه قاجار به منازعه پرداخت و
همزمان با محاصره شهر تاريخي هرات ،يعني كليد هندوستان يا دروازه هند
توسط قشون مركزي ايران و به دستور لرد او كلاند ( Lord Aukland
) ( فرمانرواي هند ) با سياستي از پيش تعيين شده ، جزيره خارك توسط قشون
مجهز انگليس تصرف گرديد . همچنين بنادر خليج فارس مورد تهديد جدي قرار
گرفت ، به طوري كه محمد شاه مجبور شد از محاصره هرات منصرف شود . كشمكشهاي
اميران و سران افغاني ( كامران ميرزا و شجاع الملك ، پسر امير تيمور دراني
،و چند تن ديگر ) همچنان برقرار ماند . سرانجام ، يكي از آنان به نام يار
محمد خان با كشتن كامران ميرزا در سال 1257 ه.ق. ( 1841 م. ) و گرفتن لقب
" ظهير الدوله " از سوي محمد شاه و ايجاد هماهنگي با كهندل خان ( امير
قندهار ) و برادرش كه دوست محمد خان ( امير كابل و از خاندان باركزايي )
بود ، با ابراز وفاداري به حكومت مركزي ايران ، نوعب آرامش در منطقه به
وجود آورد . البته، با مخالفت بريتانيا و برپايي جنگ از سال 1255 تا 1258
ه.ق. ( 1839 – 1842 م. ) و گسيل 20000 سپاهي هندي ، افغاني و انگليسي به
سر كردگي ماگناتن ( William Magnaughten Sir ) در
ياري رساندن به شاه شجاع ، اين آرامش در هم شكسته شد . به رغم اينكه امير
دست نشانده توسط اكبر خان ( برادر دوست محمد خان ) در شوال 1257 ه.ق.
(نوامبر 1841 م. ) به قتل رسيد،محمد شاه نيز توانست كمكهاي لازم را به
جبهه اصلي برساند . در نتيجه ، دوست محمد خان از دولت مركزي ايران و حتي
حمايت خان خوارزم محروم گرديد . پس از پايان جنگ ، تا سال 1280 ه.ق ( 1863
م. ) انگليسيها با وي عليه ايران به مماشات پرداختند و براي
جدا كردن هرات از خراسان و دخالت در امور ايران ، از او در برابر حاكمان
آن منطقه ، مانند يار محمدخان ( ظهير الدوله اول ) ،محمد خان ( ظهير
الدوله دوم ) ،محمد خان دراني ( دشمن ظهير الدوله دوم ) ، با
سياستگريهاي سرجان لارنس ( lawrence Sir John
) در كابل سودها بردند . زماني كه دوست محمد خان خود را وابسته به دولت
ايران معرفي كرد و از حسام السلطنه فرمانفرماي خراسان مدد گرفت ، قشون
ايران هرات را فتح كرد و به نام ناصر الدين شاه خطبه خوانده شد .
استعمارگران بريتانيايي باز با اعزام نيروي دريايي و برپايي جنگ در
تنگستان بوشهر ، اولتيماتوم شديد اللحني به دولت ايران ارسال كردند . آنان
آشكارا اعلام نمودند كه ايران نه تنها بايد سپاهيان خود را از هرات بيرون
آورد ،بلكه خسارات وارده را هم جبران كند و غرامت نيز بپردازد . همچنين ،
متعهد شود كه از تمامي دعاوي خود نسبت به هرات و ساير نقاط افغانستان
،صرف نظر نمايد.
ميرزا آقا خان نوري ( يكي از دست نشاندگان
انگليس كه پس از قتل ميرزا تقي خان اميركبير در مقام صدارت قرار گرفته بود
) با اعزام فرخ خان غفاري ( سياستگري از سلك خود ) در مقام وزير مختاري به
پاريس براي انعقاد قرارداد جدايي هرات از ايران ، به وساطت ناپلئون سوم (
امپراتور فرانسه ) و امضاي او و سفير كبير انگليس در پاريس ( لردكوولي ) ضربه محكمي بر پيكر حكومت مركزي ايران وارد آورد .
معاهده "پاريس " در يك مقدمه و پانزده فصل
تنظيم شده كه فصلهاي پنجم و ششم آن در ارتباط با مرزهاي ايران ،بيش از
ديگر فصول زيانمندي نشان داده است . در فصل
پنجم تعهد شده است كه عساكر و ماموران ايران از شهر هرات و تمام مناطق
افغانستان ، در ظرف سه ماه خارج شوند ، بر پايه فصل ششم ، ايران از هر نوع
سلطنت به شهر و خاك هرات و ممالك افغانستان صرف نظر نمايد و اگر اختلافي
ميان ايران و آن كشور پيش آيد ، بدون به كاربردن قواي جبريه به " اهتمامات
دوستانه دولت انگليس " رجوع نمايند .
بدين سان ، دولت استعماري بريتانيا با ايجاد
حريم امنيتي ، براي حفظ هندوستان به هدف خود رسيد و موجد پديد آمدن
مرزهايي شد كه از لحاظ جغرافيايي ، اجتماعي و انساني بيانگر ناهماهنگيهاي
كامل مي باشد .
دوم ،در منطقه سيستان و بلوچستان . به دنبال
قرارداد تحميلي ياد شده ، انگليسيها توجه خود را به بخشهاي سيستان و
بلوچستان معطوف كردند . اين منطقه نيز بعد از قتل نادر در دوره زنديه و
اوايل قاجاريه ( به علت عنايت حكومتهاي مركزي به ديگر نقاط كشور ) در
آشفتگي قرار داشت .
خوانين منطقه ، همچون محمد علي خان سيستاني
نهرويي و دوست محمد خان بلوچ ، گاه مخل آسايش مردم مي شدند ، اما اگر دولت
مركزي هشيار مي بود ،( چون عصر امير كبير با نصب شاهزاده تهماسب ميرزا
مويد الدوله به حكومت كرمان ، با كمك عبداله خان صارم الدوله ) ، امنيت
نسبي برقرار مي شد . در غير اين صورت ، انگليسيها مترصد فرصت بودند تا از
آشوبها و فتنه هاي محلي بهره برداري نمايند . از آن ميان ، با قيام نصير
خان بلوچ عليه انگليستان و سرانجام ، انعقاد قرارداد وي با دولت بريتانيا
در سال 1271 ه.ق. ( 1854 م. ) خود و خاندانش ، تحت الحمايه استعمار در
آمدند .
پس از وي برادرش ( ميرخدادادخان ) با قرار دو برابر كردن " مقرري " خود ، وضعي پيش آورد كه نفوذ انگلستان گسترده تر گردد .
تحديد مرزهاي شرقي ايران
از شمال تا جنوب در اين دوره با نابسامانيهاي
فراواني ، از " دهانه ذوالفقار " ( جايي كه ايران و افغانستان و شوروي
سابق تلاقي دارند ) آغاز مي گردد. تا جنوبي ترين نقطه مرزي مشترك با
افغانستان ، " كوه ملك سياه " است كه ايران و افغانستان و پاكستان امروز (
بلوچستان انگليس ) در آن برخورد مي نمايند . اين فاصله كه حدود 855031
كيلومتر است ، به سه مسافت و سه حكميت تقسيم شد كه دو قسمت آن ، متعلق به
دوره قاجاريه است . تعيين حد و مرز ،با حكميت ماكلين ( Maclean
) ( كنسول انگليس در مشهد ) و با شركت ميرزا محبعلي خان ناظم الملك (
كارگزار خراسان ) و پسرش ( ميرزا جهانگير خان ) ، ميرزا محمد علي خان
سرتيپ مهندس و پسرش ( ميرزا عبدالرحيم خان كاشف الملك ) و حاج مهديقلي
ميرزا سهام الملك از طرف ايران و ژنرال غوث الدين خان همراه چند تن از
قضات و خوانين هرات از جانب افغانستان ،از " از دهانه ذوالفقار " تا
منتهي اليه جنوبي كوه يال خر ، در سال 1308 ه.ق. ( 1891 م. ) انجام شد .
تحديد حدود با حكميت كلنل ماكماهون ( Col. Sir Henry Mac Mahon
) انگليسي ، كه مربوط به سال 1323 ه.ق. ( 1905 م. ) و در ارتباط با بخش
دوم و مربوط به سيستان تاريخي است ،از آخرين نقطه تعيين شده توسط كلنل
ماكلين شروع مي شود و در مسافتي به درازاي 282 كيلومتر خاتمه مي يابد .
سرفردريك گلد اسميت ( Sir Fradric Godlsmith ) ( نماينده انگليس و مدير تلگرافات در ايران ) با كمك ماژورلووت ( Lovett
) مقدمات تصميم را فراهم آوردند . بخشي در حدود 950 ميل مربع با جمعيتي در
حدود 45 هزار نفر در ايران تعلق يافت و بخشي ديگر كه در ساحل راست رود
هيرمند بود ، به كشور جديد التاسيس افغانستان داده شد . پس از پايان سلطنت
قاجاريه در متن پروتكلها و تعيين قسمتهايي از مرز نيز دگرگونيهايي پديد
آمد . بقيه بخش مرزهاي شرقي ايران در دوره قاجاريه ،از "كوه ملك سياه "
( يعني نقط تلاقي سه كشور افغانستان و ايران وبلوچستان انگليس ) تا خليج
گواتر در درياي عمان كه شرقي ترين نقطه مرزي ايران در جنوب كشور به شمار
مي رود ، تحديد نگرديد و با اعمال قدرت سياسي انگليس ، در دهه هاي بعد نيز
( حتي پس از تشكيل دولت پاكستان) مرزهاي منطقه به طور دقيق نامشخص باقي
ماند .
سروناز-
شمع های روشن : 84
جایگاه : 166757
شهرت : 180
زاد روز : 1992-09-24
تاریخ عضویت : 2009-04-04
سن : 31
رد: قلمرو حكومتي قاجاريه در ايران زمين
3. در غرب
در غرب ( عثماني ، تركيه و
عراق ) از دير باز به دلايل مذهبي و اجتماعي ( ايلات و عشاير ) و سياسي (
پناهندگيها ) و اقتصادي ( معضلات دادوستد ) در اين منطقه كشمكشهايي مرزي
پديد آمده است . در دوره قاجاريه نيز ، با خواستهاي گوناگون دو قدرت مسلط
استعماري ، يعني روس و انگليس و رفابتهاي آنها ، مشكلات گذشته مردم وسيعتر
گرديد .
پس از آشكار شدن ناتواني ايران در جنگهاي ايران
و روس ، با اينكه عباس ميرزا و برادرش ( محمد علي دولتشاه ) توانستند در
جنگهاي 1221 تا 1227 ه.ق. ( 1812 – 1806 م. ) بسياري از شهرهاي ارمني نشين
عثماني را تسخير كنند و حتي نبرد را به محاصره بغداد بكشانند ، سرانجام
سيطره جويي روس و انگليس ايران را در تنگنا قرار داد.
نخستين عهد نامه مرزي ايران و عثماني در عصر
فتحعلي شاه ( 1237 ه.ق. / 1822 م. ) در ارزنه الروم ( ارز روم ) امضا شد
و در اين راستا ، به نظر مي رسيد كه مرزهاي طرفين از آرارات تا مصب اروند
رود روشن و تغيير ناپذير خواهد ماند ، اما اختلافات ريشه دار گذشته در
سراسر مرز ، خاصه در اماكن كردنشين شمالي و عرب نشين جنوبي ( خوزستان )
سامان گرايي لازم را به وجود نياورد .
پس از مرگ فتحعلي شاه ، روسها و انگليسيها به
انگيزه هاي سياسي ( نياز به آرامش براي قفقاز و خليج فارس ) كنفرانس دوم
ارز روم را به شرح زير پديد آوردند :
هيئت ايراني به سركردگي ميرزا تقي خان امير
نظام ، هيئت عثماني به سركردگي نوري افندي و پس از وي سعدالله انور افندي
، هيئت انگليسي كلنل ويليامز ( Col.Williams ) و هيئت روسي كلنل دينس
( Col . Dainese
) . همزمان ، انگليسيها عده اي زمين شناس و باستان شناس نيز همراه خود
آورده بودند و سراسر مرزهاي ايران را مرد شناسايي علمي – فني – تا ريخي
قرار دادند . با پديد آمدن انواع مشكلات براي هيئت ايراني و كشته شدن
چراغعلي خان زنگنه ، سرانجام در شانزدهم جمادي الثاني سال 1263 ه.ق. ( دوم
ژوئن 1847 م. ) عهدنامه اي در يك مقدمه و نه ماده انعقاد يافت كه ميرزا
تقي خان امير نظام و انور افندي ، آن را امضا كردند . برپايه بند دوم اين
قرارداد ، ارضي ولايت زهاب ( غربي ) به دولت عثماني و ارضي جباليه و دره (
شرق زهاب ) به دولت ايران تعلق يافت و در ولايت سليمانيه ايران از هرگونه
ادعايي صرف نظر نمود . دولت عثماني نيز تعهد كرد كه از بندر محمره (
خرمشهر ) و جزيره الخضر و جانب يسار اروند رود چشم بپوشد . بدين
سان ، اختلافات به ظاهر پايان يافت و با اينكه سال بعد از امضاي قرارداد ،
دولت عثماني نوعي اشكال تراشي به وجود آورد ، اما ،" مامورين دولتين
واسطه " پاسخ لازم را دادند .
از آن زمان تا فروريختگي دولت عثماني ( 1332
ه.ق. / 1914 م. ) چندين كميسيون تحديد مرز به شرح زير تشكيل گرديد : در
سال 1266 ه.ق. ( 1850 م. ) در اجراي فقره سوم عهد نامه ارزروم در همان سال
به منظور تهيه و ترسيم نقشه هاي سر حدي در چهار سال ( 1270 – 1265 ه.ق. /
1853 – 1849 م. ) در سال 1293 – 1292 ه.ق. ( 1875 – 1876 م. ) و در سال
1323 ه.ق. ( 1905 م. ) . در رفع پاره اي از مشكلات مرزي در سال ، 1329 ه.ق
( 1911 م. ) در سال 1330 ه.ق. ( 1912 م. ) در تحديد سرحدات و حل وفصل امور
فني ، در سالهاي 32 – 1331 ه.ق. ( 1914 م. ) در مقدمات پروتكل استانبول و
مقاوله نامه قسطنطنيه و سرانجام در همان سال ( 23 صفر 1331 ه.ق. / 21
ژانويه 1914 م. ) كميسيوني در محمره ( خرمشهر ) با شركت نمايندگان ايران (
اعتلاء الملك ، جليل الملك، منصور السلطنه عدل ) ،عثماني ( عزيز سامح بيك
، عبد الحميد بيك ) ،انگليس موسيووارا تيسلاو ( Wrattislaw ) و كاپيتن ويلسون
( A.T. Wilson ) روسيه موسيومينورسكي ( V.Minorsky ) ، موسيو بلايف ( D.Beleiew ) برگزار شد .
البته لازم به ذكر است كه در تمام جلسه ها و
كميسيونها مسائل مرزي غرب ايران فيصله نيافت و پس از جنگ جهاني اول و
سرانجام با ايجاد دو كشور تركيه و كشور نو ساخته عراق ،اختلافات ارضي و
كشتيراني در اروند رود و سواحل غربي خليج فارس ( مصب اروند رود ) همچنان
تداوم يافت .
4 . در جنوب
در بخشهايي جنوبي كشور (
درياي عمان و خليج فارس ) پس از قتل نادر شاه به خصوص پس از مرگ كريم خان
زند ( 1193 ه.ق. / 1779 م. ) آشفتگي خليج فارس و آبهاي ساحلي درياي عمان
شدت يافت و با ورود سرجان مالكم ( Sir John Malcolm
) ، نفوذ انگلستان فزونتر شد . با اينكه اندك نظمي در عصر مستعجل ميرزا
تقي خان ، در امنيت مرزهاي جنوبي پديد آمد اما دربرابر دسيسه هاي استعماري
و بهانه مزورانه مبارزه با برده فروشي و برقرار كردن رابطه هاي آشكار و
پنهان با يكايك شيوخ يازده گانه عرب ،ايران قادر نگرديد در مقابله با
انگلستان ( كه مالك الرقاب درياخاي جنوبي شده بود ) استقلال تام نشان دهد
. والي ناآگاه فارس ( حسينعلي ميرزاي فرمانفرما ) با انعقاد پيماني با
كاپيتان بروس ( Bruce
) حفظ امنيت خليج فارس را برعهده دولت انگلستان نهاد . اين كشور هم در
همان سال ( 1234 ه.ق. / 1819 م. ) با آوردن ناوگاني مركب از شش كشتي جنگي
و سه هزار ملوان به فرماندهي سرويليام گرانت كاير ( Grantkair Sir William
) ، حاكميت عملي بر خليج فارس را از آن خود كرد . جزاير خليج فارس ( از آن
ميان بحرين ) زير نظر نيروهاي نظامي انگليس قرار گرفت و آن دولت نيز با
گسيل اعراب " برالعرب " و جلوگيري از اقامت ايرانيان و انعقاد قراردادهاي
استعماري با شيخ جديد الورود آل خليفه ( شيخ محمد بن خليفه ) توسط فليكس
جونز (Felix Jones ) ق حاكميت ملي ايران را به طور عملي مخدوش گردانيد .
در سالهاي 1310 – 1297 ه.ق. ( 1892 – 1880 م. )
يعني دوره ناتواني ناصرالدين شاه ، انگلستان از شيخ بحرين تعهداتي گرفت كه
ايران را در تنگنا قرار مي داد. در سال 1292 ه.ش. ( 1914 م. ) ،يعني در
آغاز جنگ جهاني اول ، تمامي بحرين تحت الحمايه انگليس شد . يكي از چهره
هاي مشهور استعمار انگلستان ،يعني چارلزبلگريو( Sir Charles Belgrave
) بيش از چند دهه بر آنجا و ديگر مناطق حساس خليج فارس حاكميت يافت .
البته ، هيچ يك از دولتهاي قاجاري بر اين جدايي و از ميان رفتن حقوق ملي
ايرانيان نه در خليج فارس و درياي عمان و نه در مرزهاي آبي 1830 كيلومتري
كشور صحه ننهادند .
پايان سخن
مرزهاي ايران از چهارسو ( پس از عصر صفوي ) به
خصوص ، براي دوره كوتاه مدت ، با روي كارآمدن حكومتهاي قومي و منطقه اي و
ورود استعمار و سلطه گريهاي بيگانه ، دگرگونيهاي فراوان يافت ، ايل قاجار
كه در بخشهايي از ايران بساط سلطنت گسترانيده بود ، بيش از ديگر سلسله هاي
محلي توانست مرزهاي حكومتي خود را به مرزهاي جغرافيايي – فرهنگي نزديك
سازد . اما ، در برابر سيطره هاي خارجي بر ساختارهاي سنتي ، توان پايداري
را از دست داد و مرزهاي كشور را به گونه اي درآورد كه تحليل علمي آن بدون
در نظر گرفتن " اصل موازنه ها " و برخورداري سياسي درون جامعه اي و برون
جامعه اي ، نا ممكن گرديد .
در شمال غربي ، با تحميل معاهده هاي گلستان و
تركمانچاي ( قفقاز ) و در شمال شرقي ، با تحميل معاهده 1881 م. (
ماوراءالنهر و خراسان ) ، روسيه بر بخشهايي از ايران سلطه يافت و با اينكه
بلشويكها به " غاصبانه " بودن سياست دولت تزاري سابق اقرار كردند ، اما
مرزبنديها با اندك تفاوتي ، به همان ترتيب باقي ماند . حتي آن بخشهايي كه
شوروي متعهد به بازگرداندن آن شده بود ( فيروزه ) هيچ گاه به ايران منضم
نگرديد . در شرق شمالي ، با تحميل معاهده پاريس ( هرات و افغانستان ) و در
شرق جنوبي، با حكميتهاي يك سويه ( بلوچستان ) ، منافع استعماري انگلستان
در آسياي مركزي و هندوستان تامين شد . در غرب بين دو كشور نيرومند ايران و
عثماني كه در سراشيب سقوط قرار گرفته بودند ، در برابر تصميم گيريهاي
دولتهاي روس و انگليس ( در مسير حفظ منافع استعماري خود در قفقاز و خليج
فارس ) مرزهايي ساخته شد كه نه در آن روزگار و نه در عصر پديد آمدن دو
كشور تركيه و عراق ،آرامش و رضايت را به وجود نياورد .
در جنوب ، با اينكه خليج فارس همواره مرزي
طبيعي بود و گاه به صورت درياي داخلي ايران به شمار مي رفت . اما سراسر
اين آبها هيچ گاه از آسيب استعمارگران به دور نماند كه به طور نمونه مي
توان به ماجراي بحرين اشاره كرد .
در نتيجه تمام مرزهاي ايران را در قلمرو
قاجاريه مي توان با شناختي كامل مرتبط با خواستها و منافع و مطامع
كانونهاي قدرت برون مرزي دانست . همچنين ، عوامل جغرافيايي – نژادي –
فرهنگي را نه تنها در تركيب بنديهاي مرزي كارساز نشمرد ، بلكه در خدمت
گرايشهايي قلمداد كرد كه حكومتهاي منطقه اي در مكانيسم سلطه پذيري به
موجوديت و قدرت آنها تن در دادند و با تاييد آن
گرايشهايي قلمداد كرد كه حكومتهاي منطقه اي در مكانيسم سلطه پذيري به موجوديت و قدرت آنها تن در دادند و با تاييد آن cديد آوردند .
در غرب ( عثماني ، تركيه و
عراق ) از دير باز به دلايل مذهبي و اجتماعي ( ايلات و عشاير ) و سياسي (
پناهندگيها ) و اقتصادي ( معضلات دادوستد ) در اين منطقه كشمكشهايي مرزي
پديد آمده است . در دوره قاجاريه نيز ، با خواستهاي گوناگون دو قدرت مسلط
استعماري ، يعني روس و انگليس و رفابتهاي آنها ، مشكلات گذشته مردم وسيعتر
گرديد .
پس از آشكار شدن ناتواني ايران در جنگهاي ايران
و روس ، با اينكه عباس ميرزا و برادرش ( محمد علي دولتشاه ) توانستند در
جنگهاي 1221 تا 1227 ه.ق. ( 1812 – 1806 م. ) بسياري از شهرهاي ارمني نشين
عثماني را تسخير كنند و حتي نبرد را به محاصره بغداد بكشانند ، سرانجام
سيطره جويي روس و انگليس ايران را در تنگنا قرار داد.
نخستين عهد نامه مرزي ايران و عثماني در عصر
فتحعلي شاه ( 1237 ه.ق. / 1822 م. ) در ارزنه الروم ( ارز روم ) امضا شد
و در اين راستا ، به نظر مي رسيد كه مرزهاي طرفين از آرارات تا مصب اروند
رود روشن و تغيير ناپذير خواهد ماند ، اما اختلافات ريشه دار گذشته در
سراسر مرز ، خاصه در اماكن كردنشين شمالي و عرب نشين جنوبي ( خوزستان )
سامان گرايي لازم را به وجود نياورد .
پس از مرگ فتحعلي شاه ، روسها و انگليسيها به
انگيزه هاي سياسي ( نياز به آرامش براي قفقاز و خليج فارس ) كنفرانس دوم
ارز روم را به شرح زير پديد آوردند :
هيئت ايراني به سركردگي ميرزا تقي خان امير
نظام ، هيئت عثماني به سركردگي نوري افندي و پس از وي سعدالله انور افندي
، هيئت انگليسي كلنل ويليامز ( Col.Williams ) و هيئت روسي كلنل دينس
( Col . Dainese
) . همزمان ، انگليسيها عده اي زمين شناس و باستان شناس نيز همراه خود
آورده بودند و سراسر مرزهاي ايران را مرد شناسايي علمي – فني – تا ريخي
قرار دادند . با پديد آمدن انواع مشكلات براي هيئت ايراني و كشته شدن
چراغعلي خان زنگنه ، سرانجام در شانزدهم جمادي الثاني سال 1263 ه.ق. ( دوم
ژوئن 1847 م. ) عهدنامه اي در يك مقدمه و نه ماده انعقاد يافت كه ميرزا
تقي خان امير نظام و انور افندي ، آن را امضا كردند . برپايه بند دوم اين
قرارداد ، ارضي ولايت زهاب ( غربي ) به دولت عثماني و ارضي جباليه و دره (
شرق زهاب ) به دولت ايران تعلق يافت و در ولايت سليمانيه ايران از هرگونه
ادعايي صرف نظر نمود . دولت عثماني نيز تعهد كرد كه از بندر محمره (
خرمشهر ) و جزيره الخضر و جانب يسار اروند رود چشم بپوشد . بدين
سان ، اختلافات به ظاهر پايان يافت و با اينكه سال بعد از امضاي قرارداد ،
دولت عثماني نوعي اشكال تراشي به وجود آورد ، اما ،" مامورين دولتين
واسطه " پاسخ لازم را دادند .
از آن زمان تا فروريختگي دولت عثماني ( 1332
ه.ق. / 1914 م. ) چندين كميسيون تحديد مرز به شرح زير تشكيل گرديد : در
سال 1266 ه.ق. ( 1850 م. ) در اجراي فقره سوم عهد نامه ارزروم در همان سال
به منظور تهيه و ترسيم نقشه هاي سر حدي در چهار سال ( 1270 – 1265 ه.ق. /
1853 – 1849 م. ) در سال 1293 – 1292 ه.ق. ( 1875 – 1876 م. ) و در سال
1323 ه.ق. ( 1905 م. ) . در رفع پاره اي از مشكلات مرزي در سال ، 1329 ه.ق
( 1911 م. ) در سال 1330 ه.ق. ( 1912 م. ) در تحديد سرحدات و حل وفصل امور
فني ، در سالهاي 32 – 1331 ه.ق. ( 1914 م. ) در مقدمات پروتكل استانبول و
مقاوله نامه قسطنطنيه و سرانجام در همان سال ( 23 صفر 1331 ه.ق. / 21
ژانويه 1914 م. ) كميسيوني در محمره ( خرمشهر ) با شركت نمايندگان ايران (
اعتلاء الملك ، جليل الملك، منصور السلطنه عدل ) ،عثماني ( عزيز سامح بيك
، عبد الحميد بيك ) ،انگليس موسيووارا تيسلاو ( Wrattislaw ) و كاپيتن ويلسون
( A.T. Wilson ) روسيه موسيومينورسكي ( V.Minorsky ) ، موسيو بلايف ( D.Beleiew ) برگزار شد .
البته لازم به ذكر است كه در تمام جلسه ها و
كميسيونها مسائل مرزي غرب ايران فيصله نيافت و پس از جنگ جهاني اول و
سرانجام با ايجاد دو كشور تركيه و كشور نو ساخته عراق ،اختلافات ارضي و
كشتيراني در اروند رود و سواحل غربي خليج فارس ( مصب اروند رود ) همچنان
تداوم يافت .
4 . در جنوب
در بخشهايي جنوبي كشور (
درياي عمان و خليج فارس ) پس از قتل نادر شاه به خصوص پس از مرگ كريم خان
زند ( 1193 ه.ق. / 1779 م. ) آشفتگي خليج فارس و آبهاي ساحلي درياي عمان
شدت يافت و با ورود سرجان مالكم ( Sir John Malcolm
) ، نفوذ انگلستان فزونتر شد . با اينكه اندك نظمي در عصر مستعجل ميرزا
تقي خان ، در امنيت مرزهاي جنوبي پديد آمد اما دربرابر دسيسه هاي استعماري
و بهانه مزورانه مبارزه با برده فروشي و برقرار كردن رابطه هاي آشكار و
پنهان با يكايك شيوخ يازده گانه عرب ،ايران قادر نگرديد در مقابله با
انگلستان ( كه مالك الرقاب درياخاي جنوبي شده بود ) استقلال تام نشان دهد
. والي ناآگاه فارس ( حسينعلي ميرزاي فرمانفرما ) با انعقاد پيماني با
كاپيتان بروس ( Bruce
) حفظ امنيت خليج فارس را برعهده دولت انگلستان نهاد . اين كشور هم در
همان سال ( 1234 ه.ق. / 1819 م. ) با آوردن ناوگاني مركب از شش كشتي جنگي
و سه هزار ملوان به فرماندهي سرويليام گرانت كاير ( Grantkair Sir William
) ، حاكميت عملي بر خليج فارس را از آن خود كرد . جزاير خليج فارس ( از آن
ميان بحرين ) زير نظر نيروهاي نظامي انگليس قرار گرفت و آن دولت نيز با
گسيل اعراب " برالعرب " و جلوگيري از اقامت ايرانيان و انعقاد قراردادهاي
استعماري با شيخ جديد الورود آل خليفه ( شيخ محمد بن خليفه ) توسط فليكس
جونز (Felix Jones ) ق حاكميت ملي ايران را به طور عملي مخدوش گردانيد .
در سالهاي 1310 – 1297 ه.ق. ( 1892 – 1880 م. )
يعني دوره ناتواني ناصرالدين شاه ، انگلستان از شيخ بحرين تعهداتي گرفت كه
ايران را در تنگنا قرار مي داد. در سال 1292 ه.ش. ( 1914 م. ) ،يعني در
آغاز جنگ جهاني اول ، تمامي بحرين تحت الحمايه انگليس شد . يكي از چهره
هاي مشهور استعمار انگلستان ،يعني چارلزبلگريو( Sir Charles Belgrave
) بيش از چند دهه بر آنجا و ديگر مناطق حساس خليج فارس حاكميت يافت .
البته ، هيچ يك از دولتهاي قاجاري بر اين جدايي و از ميان رفتن حقوق ملي
ايرانيان نه در خليج فارس و درياي عمان و نه در مرزهاي آبي 1830 كيلومتري
كشور صحه ننهادند .
پايان سخن
مرزهاي ايران از چهارسو ( پس از عصر صفوي ) به
خصوص ، براي دوره كوتاه مدت ، با روي كارآمدن حكومتهاي قومي و منطقه اي و
ورود استعمار و سلطه گريهاي بيگانه ، دگرگونيهاي فراوان يافت ، ايل قاجار
كه در بخشهايي از ايران بساط سلطنت گسترانيده بود ، بيش از ديگر سلسله هاي
محلي توانست مرزهاي حكومتي خود را به مرزهاي جغرافيايي – فرهنگي نزديك
سازد . اما ، در برابر سيطره هاي خارجي بر ساختارهاي سنتي ، توان پايداري
را از دست داد و مرزهاي كشور را به گونه اي درآورد كه تحليل علمي آن بدون
در نظر گرفتن " اصل موازنه ها " و برخورداري سياسي درون جامعه اي و برون
جامعه اي ، نا ممكن گرديد .
در شمال غربي ، با تحميل معاهده هاي گلستان و
تركمانچاي ( قفقاز ) و در شمال شرقي ، با تحميل معاهده 1881 م. (
ماوراءالنهر و خراسان ) ، روسيه بر بخشهايي از ايران سلطه يافت و با اينكه
بلشويكها به " غاصبانه " بودن سياست دولت تزاري سابق اقرار كردند ، اما
مرزبنديها با اندك تفاوتي ، به همان ترتيب باقي ماند . حتي آن بخشهايي كه
شوروي متعهد به بازگرداندن آن شده بود ( فيروزه ) هيچ گاه به ايران منضم
نگرديد . در شرق شمالي ، با تحميل معاهده پاريس ( هرات و افغانستان ) و در
شرق جنوبي، با حكميتهاي يك سويه ( بلوچستان ) ، منافع استعماري انگلستان
در آسياي مركزي و هندوستان تامين شد . در غرب بين دو كشور نيرومند ايران و
عثماني كه در سراشيب سقوط قرار گرفته بودند ، در برابر تصميم گيريهاي
دولتهاي روس و انگليس ( در مسير حفظ منافع استعماري خود در قفقاز و خليج
فارس ) مرزهايي ساخته شد كه نه در آن روزگار و نه در عصر پديد آمدن دو
كشور تركيه و عراق ،آرامش و رضايت را به وجود نياورد .
در جنوب ، با اينكه خليج فارس همواره مرزي
طبيعي بود و گاه به صورت درياي داخلي ايران به شمار مي رفت . اما سراسر
اين آبها هيچ گاه از آسيب استعمارگران به دور نماند كه به طور نمونه مي
توان به ماجراي بحرين اشاره كرد .
در نتيجه تمام مرزهاي ايران را در قلمرو
قاجاريه مي توان با شناختي كامل مرتبط با خواستها و منافع و مطامع
كانونهاي قدرت برون مرزي دانست . همچنين ، عوامل جغرافيايي – نژادي –
فرهنگي را نه تنها در تركيب بنديهاي مرزي كارساز نشمرد ، بلكه در خدمت
گرايشهايي قلمداد كرد كه حكومتهاي منطقه اي در مكانيسم سلطه پذيري به
موجوديت و قدرت آنها تن در دادند و با تاييد آن
گرايشهايي قلمداد كرد كه حكومتهاي منطقه اي در مكانيسم سلطه پذيري به موجوديت و قدرت آنها تن در دادند و با تاييد آن cديد آوردند .
سروناز-
شمع های روشن : 84
جایگاه : 166757
شهرت : 180
زاد روز : 1992-09-24
تاریخ عضویت : 2009-04-04
سن : 31
مواضيع مماثلة
» حمله به ايران
» ايران در هزاره اول ق.م.
» ايران در دوره نوسنگي
» زن ايتاليايی شاه اشكانی ايران
» سردودمان هایی که بر ايران فرمانروایی کرده اند
» ايران در هزاره اول ق.م.
» ايران در دوره نوسنگي
» زن ايتاليايی شاه اشكانی ايران
» سردودمان هایی که بر ايران فرمانروایی کرده اند
رهنمودهای استاد فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی| دانای اُرُدیستهای جهان :: شکوفه سرخ :: ایران در گذر تاریخ
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
الأربعاء فبراير 10, 2021 12:12 pm من طرف serendipiti
» 5 Best Motivational Quotes from The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani To Overcome Life's Challenges
الأربعاء فبراير 10, 2021 12:11 pm من طرف serendipiti
» 6 Mind-Blowing Quotes By The The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani
الأربعاء فبراير 10, 2021 12:10 pm من طرف serendipiti
» The Famous Quotes - Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani
الأحد فبراير 07, 2021 10:45 am من طرف mehran
» Beautiful Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani Quotes To Achieve Peace in Your Life
الأحد فبراير 07, 2021 10:44 am من طرف mehran
» Uncommon Quotes from Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani That Can Change Your Life
الأحد فبراير 07, 2021 10:42 am من طرف mehran
» 35 Inspirational Quotes On Patience by Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani
الأحد فبراير 07, 2021 10:41 am من طرف mehran
» 46 Inspirational Quotes by The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani That Portray The Positive Aspects Of Life
الأحد فبراير 07, 2021 10:40 am من طرف mehran
» 68 The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani Quotes That Will Help You When The Spirit Is Willing But The Flesh Is Weak
الأحد فبراير 07, 2021 10:39 am من طرف mehran
» 22 Notable Quotes By The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani That Might Reorient Your Line Of Thought
السبت فبراير 06, 2021 1:10 pm من طرف mehran
» 46 Thought-Provoking The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani Quotes You Must Know
السبت فبراير 06, 2021 1:09 pm من طرف mehran
» 35 Powerful The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani Quotes & Life Lessons To Stay Ahead
السبت فبراير 06, 2021 1:08 pm من طرف mehran
» 66 Enlightening quotes by The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani That Will Broaden Your Worldview
السبت فبراير 06, 2021 1:07 pm من طرف mehran
» 48 Enlightening Quotes By The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani For A Better World
السبت فبراير 06, 2021 1:06 pm من طرف mehran
» 43 Inspiring Quotes By The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani That Will Serve As Food For Thought
السبت فبراير 06, 2021 1:06 pm من طرف mehran
» 6 Insightful The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani Quotes That You Must Share
السبت فبراير 06, 2021 11:50 am من طرف mehran
» 27 Thought-Provoking Quotes By The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani On Children, Learning And Psychology
السبت فبراير 06, 2021 11:49 am من طرف mehran
» 78 Great Quotes By The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani, The Author Of The Red Book
السبت فبراير 06, 2021 11:48 am من طرف mehran
» 50 TIMELESS Philosophical Quotes By Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani
الجمعة فبراير 05, 2021 10:38 am من طرف mehran
» 7 inspirational quotes of Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani
الجمعة فبراير 05, 2021 10:36 am من طرف mehran